اهمیت روند فارکس
روند تمایل قیمت به حرکت در یک جهت خاص در طی یک دوره زمانی مشخص است. روندها میتوانند بلندمدت، کوتاه مدت، نزولی، صعودی و حتی رِنج باشند. موفقیت در سرمایهگذاری بازار فارکس با توانایی شناسایی روندها و موقعیتهای نقاط ورود و خروج صحیح، گره خورده است. بیایید نگاهی به برخی از مراحل روندهای فارکس و چگونگی تأثیر آنها بر سرمایهگذاران بیندازیم.
تاثیر روندهای اقتصادی بر ارزها
در اغلب اوقات، اقتصاد قدرتمند ارز قوی نیز به همراه دارد. قدرت اقتصادی سرمایهگذاران را جذب میکند که این امر تقاضا برای ارز را بالا میبرد. اخیراً، تقاضا برای طلا به عنوان جایگزین ارزهای رایج، منجر به افزایش تقاضای ارز کشورهای تولید کننده طلا از جمله استرالیا، آفریقای جنوبی و کانادا شده است.
نمونهای از روند چارت قیمتی دلار استرالیا به دلار آمریکا
ملاحظه میکنید که چگونه عوامل اقتصادی (در این مورد افزایش تقاضای طلا و نرخ بهره بالاتر در استرالیا) تقاضا برای ارز استرالیا را افزایش داده است. این امر تا زمانی که نرخ ارز بیش از حد زیاد نشود ادامه خواهد یافت و بر صادرات استرالیا تأثیر منفی میگذارد. همچنین، عوامل دیگر اقتصادها نیز باید در نظر گرفته شوند زیرا هیچ واحد پولی مجزا از اقتصاد جهانی نیست. همواره تاثیر تمامي اقتصادها بر هر ارز باید مورد بررسی قرار گیرد.
تصویر زیر چارت هفتگی AUD/USD را نشان میدهد. روند صعودی نرخ دلار استرالیا در برابر دلار آمریکا به سادگی قابل شناسایی است. در حالی که قیمت (نرخ ارز) در کانال صعودی قرار گرفته است اما معاملات فروش کوچک، نوساناتی در حرکت صعودی آن ایجاد کردهاند. با این وجود حرکت منطقی رو به بالای قیمت همچنان ادامه دارد.
دلار آمریکا به دلار کانادا
از سوی دیگر، در مورد دلار آمریکا به دلار کانادا در تصویر شماره 2، دلار آمریکا ارز پایه و دلار کانادا عرض مقابل است. همانطور که چارت قیمت مشخص شده است. دلار آمریکا ضعیف شده و نسبت به دلار کانادا روند نزولی را در پیش گرفته است.
«روند دوست معاملهگر است»؛ این یک اصطلاح رایج در بین معاملهگران است. با وجودی که این توصیه خوبی به شمار میرود ما باید توجه داشت که «روند دوست شما است … تا زمانی که به پایان برسد».
روندها در برابر محدودههای رِنج
- آیا روندی در کار است یا قیمت در محدوده رِنج قرار دارد؟
- کجا و چه زمانی یک روند آغاز خواهد شد؟
- کجا و چگونه به پایان خواهد رسید؟
اجازه دهید اول به این سوالات که ممکن است روند از کجا آغاز گردد و بعد از آغاز چگونه وارد معامله شویم، بپردازیم. برای پاسخ به این سؤالات، ما به کمک تحلیل تکنیکال نیاز داریم. برای انجام سادهترین حالت تحلیل تکنیکال از یک چارت هفتگی استفاده کردهایم و تنها دو اندیکاتور را مورد بررسی قرار دادهایم.
اندیکاتور اول مووینگ اوریج ساده با دوره 20 است که بر اساس قیمت بسته شدن کندل محاسبه میگردد. در ادامه، همین اندیکاتور را اجرا کرده و تنها این بار بالاترین قیمت را برای محاسبات انتخاب میکنیم. سپس میانگین متحرک سوم با دوره 20 روزه را بر اساس محاسبه پایینترین قیمتها قرار میدهیم. نتیجه این مراحل، کانال میانگین متحرک است که به حرکات قیمت کاملاً پویا واکنش نشان میدهد.
ما از این کانال برای شناسایی صعودی یا نزولی بودن چارت استفاده میکنیم. فرض ما بر این است که با شکسته شدن خط پایینی کانال، روند پتانسیل یک حرکت نزولی را دارد. با شکسته شدن خط بالای کانال احتمال حرکت صعودی قیمت افزایش مییابد.
همچنین توجه داشته باشید که گاهی اوقات قیمت از کانال خارج میگردد اما به دلیل تمایل به بازگشت به روند قبلی و افزایش نوسانات ، دوباره به داخل کانال باز خواهد گشت. همچنین قیمت همواره تمایل به تعدیل و بازگشت به میانگین دارد. این تمایل به میانگین، بسته به جهت روند فرصتهای مناسب خرید یا فروش را برای معاملهگران فراهم میکند.
به جز میانگین متحرک، از اندیکاتور RSI با دوره 2 به جای دوره 14 نیز برای این بررسی استفاده شده است. در این حالت محدودههای اندیکاتور را بر روی 10 و 90 به جای 30 و 70، تنظیم میکنیم.
چارت فرصتهای جذابی را نشان میدهد. به RSI دقت کنید. هر بار که نشانگر از محدوده 90 عبور کرده است و سیگنال فروش داده، روند نیز نزولی بوده و قیمت از خط پایین کانال میانگین متحرک خارج شده است. همچنین هر بار که نشانگر از RSI خارج میشود، قیمت شناسایی روند و نقاط بازگشتی آن نیز به داخل کانال باز میگردد و فرصت معاملاتی جدیدی رقم میخورد.
در مقابل، با حرکت روند به سمت بالا، همزمان با رسیدن RSI به محدوده 10، امکان خرید جدید فراهم میشود.
معاملهگری به روش فوق به معنای انجام معاملات تنها در جهت روند و در زمان اصلاح قیمت است. بدین ترتیب اصلاح قیمت هر بار فرصتی در اختیار معاملهگران قرار میدهد.
بسیاری از معاملهگران به دنبال نقطه عطف روند هستند. نقطه شناسایی روند و نقاط بازگشتی آن عطف روند محل شروع یا پایان یک روند است. برای یافتن این نقاط بازگشتی، باید به الگوهای قیمت (مانند کف یا سقفهای دوقلو)، فیبوناچی و خطوط روند توجه کنیم. برگشت معمولاً در محدوده 127.2 یا 161.8 فیبوناچی رخ میدهد. بهتر است از فیبوناچی در تایمفریم هفتگی استفاده شود و همراه با آن چارت روزانه نیز بررسی گردد. نقاطی که خطوط فیبوناچی در هر دو چارت سیگنال مشابهای داشته باشند، میتوانند اهمیت بیشتری پیدا کنند.
همچنین خواهید فهمید که برخی روندها نسبت به سایرین قویتر هستند. در حقیقت، بعضی چنان پررنگتر میشوند که قیمتها منحنی j شکل یا پارابولیکی را نشان میدهند. در چارت بعدی نمونهای از منحنی قیمت پارابولیکی را مشاهده میکنیم. این حرکت هیجانی است زیرا این معاملهگران هستند که قیمت را بالا میبرند، در حالیکه کل مجموع کالاها از جریان صندوقهای قوی سود میبرند. در این حالت تقاضای برابر و طبیعی برای محصول پایهای وجود نخواهد داشت. این شرایط مانند درب سینما است که بعد از اتمام فیلم باز میشود اما افرادی که دیر به درب میرسند تحت فشار قرار میگیرند. معاملهگرانی هم که دیر به این معاملات وارد شوند، صدمه خواهند دید.
معاملهگران همواره باید از اشکال منحنی آگاه باشند، زیرا منحنیهای پارابولیک نشان دهنده ذهنیت «حبابی» در حال توسعه در بازار است.
اهمیت روند در بازار فارکس
طرفداران امواج الیوت مشاهده میکنند که بازارهای دارای روند در یک موج محرک پنج مرحلهای و به دنبال آن اصلاح سه مرحلهای ABC حرکت میکنند. بسیاری از سرمایهگذاران ترجیح میدهند پیوتها را بشمارند. به ویژه پیوتهایی را در نظر میگیرند که قیمت در آنها به سطح یک مقاومت قوی رسیده باشد.
ما قادر به پیشبینی آینده نیستیم اما میتوان با احتساب عوامل مختلف، موفقیت احتمالی معاملات را محاسبه کرد. از آنجایی که همه گمانه زنیها مبتنی بر شانس است نه یقین، ما باید مراقب خطر باشیم و از روشهایی برای مدیریت ریسک استفاده کنیم.
هنگامیکه وارد معامله میشویم، تنظیم حد زیان از ضروریات است و مانع از به خطر افتادن دارایی میگردد. به یاد داشته باشید که معاملهگران حرفهای بازار میدانند که غالب حد زیانها در کجا قرار دارند و در شرایط خاص (خصوصاً در زمان نقدینگی پایین) میتوانند موجب بسته شدن معاملات ما گردند. بنابراین، حد زیان باید در قیمتی قرار گیرد که با رعایت احتیاط، موجب خروج زود هنگام از معامله نگردد.
برای مدیریت حد زیان به بهترین شکل در بازارهای دارای روند، از «حد زیانهای متغیر» استفاده کنید.
معاملات در جهت روند بسیار مفید هستند اما باید هوشیار باشیم که هر روند زمانی به پایان میرسد یا اصلاح میگردد. با مشاهده و بررسی روانشناسی بازار ، توجه به اخبار و زمان آن و استفاده از تحلیل تکنیکال برای کمک به ورود و خروجهای مناسب، باید استراتژی شخصی خود را بسازید. این استراتژی باید مبتنی بر خصوصیات شخصی شما توسعه یافته، سودآور و به سادگی قابل اجرا باشد.
الگوهای قیمتی در تحلیل تکنیکال
الگوهای قمیتی (Price Patterns) یا الگوهای کلاسیک شکلهای تکرارشونده در نمودار قیمت هستند. تحلیلگران تکنیکال از الگوهای قیمتی برای تشخیص نقاط برگشت و یا ادامهی روند استفاده میکنند.
فرقی نمیکند معاملهگر بازار بورس، فارکس و یا ارز دیجیتال باشید، این الگوها بسیار کارآمد هستند. کار با الگوهای قیمتی و تشخیص آنها دشوار نیست. در این مطلب قدرتمندترین الگوهای قیمتی را بررسی خواهیم کرد.
الگوهای قیمتی در تحلیل تکنیکال
منظور از الگوهای قیمتی چیست؟
الگوهای قیمتی یا الگوهای نموداری پیکربندیهای تکرارشونده در نمودار قیمت هستند که با کمک خطوط روند و یا منحنیها مشخص میشوند. در تحلیل تکنیکال از این الگوها برای تشخیص محدودههای بازگشت روند و یا ادامهی آن استفاده میشود. البته باید بدانید که الگوهای تکنیکال با اندیکاتورهای تکنیکال متفاوت هستند.
از آنجایی که الگوهای قیمتی با استفاده از خطوط روند شناسایی میشوند. قبل از ورود به مبحث الگوها بهتر است کمی در مورد خطوط روند صحبت کنیم.
اهمیت خطوط روند در شناسایی الگوهای قیمتی
تحلیلگران تکنیکال از خطوط روند برای رسم مقاومتها و حمایتها استفاده میکنند. خطوط روند، خطهای صافی هستند که با اتصال مجموعهای از قلهها (سقف) یا درههای (کف) نمودار رسم میشوند. خط روند صعودی شیب رو به بالا و خط روند نزولی شیب رو به پایین دارد. خط روند افقی نیز نشاندهندهی بازار بدون روند (خنثی) است.
خطوط روند در الگوهای قیمتی تکنیکال
خطوط روند در سبکهای مختلف تکنیکال، با شیوههای متفاوتی رسم میشوند. برخی معتقدند که خطوط روند را باید از انتهای سایهی کندلها (Shadow) رسم کرد و برخی نیز خطوط روند را از انتهای بدنهی کندلها (Body) رسم میکنند.
بیشتر تحلیلگران تکنیکال معتقدند که محدودهی اصلی تحرکات قیمت در بدنهی کندلها اتفاق میافتد و سایهها دادههای خارج از محدودهی اصلی هستند. در نمودارهای روزانه بهتر است از قیمت بسته شدن کندلها استفاده کنید، زیرا این قیمت نشاندهندهی تمایل به نگهداری یا فروش در پایان روز معاملاتی است.
بهتر است حداقل از سه نقطه و یا بیشتر برای ترسیم خطوط روند استفاده کنید. خطوطی که با اتصال دو نقطه رسم میشوند اعتبار کمتری دارند.
با این مقدمهی کوتاه در مورد خطوط روند، وارد مبحث الگوهای قیمتی میشویم.
انواع الگوهای قیمتی
در یک دستهبندی کلی الگوهای قیمت به دو دسته تقسیم میشوند:
- الگوهای ادامهدهنده: نشاندهندهی وقفهای کوتاه در یک روند صعودی و یا نزولی هستند.
- الگوهای بازگشتی: تغییر روند از صعودی به نزولی و یا بالعکس را پیشبینی میکنند.
در ادامه در مورد این الگوها بیشتر سخن خواهیم گفت و مهمترین الگوهای بازگشتی و ادامهدهنده را شرح میدهیم.
الگوهای قیمتی ادامهدهنده
الگوهای ادامهدهنده در اصل یک وقفهی کوتاه در روند اصلی هستند. معمولا صعود و ریزش اوراق بهادار در یک مرحله اتفاق نمیافتد. در یک روند صعودی یا نزولی قیمت در محدودههایی استراحت میکند؛ الگوهای ادامهدهنده این محدودهها را مشخص میکنند.
تا زمانی که یک الگو تکمیل نشود، نمیتوان گفت که روند اصلی ادامه خواهد داشت یا خیر. نقطهی خروج از محدودهی الگو ادامه روند و یا معکوس شدن آن را تعیین میکند. به همین دلیل، خطوط روند باید با دقت بسیار رسم شوند تا محدودهی الگو به درستی شناسایی شود.
چند نکتهی کاربردی:
- در تحلیل تکنیکال توصیهی میشود روندها را ادامهدار فرض کنیم. به بیان دیگر فرض بر این است که یک روند ادامهدار خواهد بود، مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.
- هر چه الگوها از نظر زمانی طولانیتر باشند و رفت و برگشتهای قیمت بیشتر باشد، حرکت بعدی قیمت قویتر خواهد بود.
- برای تایید الگوها میتوانید از حجم معاملات کمک بگیرید.
مهمترین الگوهای ادامهدهنده:
- پرچم سهگوش (Pennant)
- پرچم (Flag)
- کنج یا گُوِه (Wedge)
- مثلت (Triangle)
- فنجان و دسته (Cup and Handle)
الگوی پرچم سهگوش
الگوی پرچم سهگوش (Pennant) با دو خط روند که در پایان الگو همدیگر را قطع میکنند، مشخص میشود. در پرچم سهگوش یک خط روند صعودی و دیگری نزولی است. در حین تشکیل این الگو حجم معاملات کاهش مییابد و در نقطهی خروج شاهد افزایش حجم هستیم.
تصویر الگوی پرچم سه گوش penant در الگوهای قیمتی تحلیل تکنیکال
الگوی پرچم صعودی
الگوی پرچم صعودی (Bullish Flag) یا الگوی مستطیل صعودی با دو خط روند موازی شناسایی میشود. همانطور که از نام آنها پیداست در میانهی یک روند صعودی تشکیل میشوند. یک روند مثبت صعودی وجود دارد، سپس قیمت در یک ناحیه استراحت میکند. به بیان دیگر، پس از کمی استراحت و تشکیل الگو، روند صعودی دوباره از سر گرفته میشود. حجم در حین تشکیل الگو کاهش مییابد و پس از شکست شاهد افزایش حجم هستیم.
پرچم صعودی (Bullish Flag) – الگوی تکنیکال پرچم
الگوی پرچم نزولی
الگوی پرچم نزولی (Bearish Flag) بسیار مشابه پرچم صعودی است، با این تفاوت که در میانهی روند نزولی تشکیل میشود. اینجا نیز در یک روند نزولی یک ناحیهی تثبیت قیمت مشاهده میشود. در الگوهای پرچم نزولی نیز شاهد تغییر حجم هستیم. در هنگام تشکیل این الگو حجم کاهش و پس از شکست حجم افزایش مییابد. الگوی پرچم نزولی نیز توسط دو خط روند موازی شناسایی میشود. به شکل زیر نگاه کنید:
الگوی پرچم نزولی (Bearish Flag)
الگوی کنج (گُوِه)
کنج یا گوه (Wedge) بسیار شبیه به الگوی پرچم سهگوش است. اینجا نیز دو خط روند همگرا مشاهده میشود با این تفاوت که هر دو خط روند در یک جهت حرکت میکنند (هر دو خط یا صعودی هستند یا نزولی). الگوی کنج با شیب صعودی نشاندهندهی یک وقفهی کوتاه در روند نزولی است و بالعکس الگوی کنج نزولی در روندهای صعودی تشکیل میشود. همانند الگوی سهگوش و پرچم، در زمان تشکیل الگو حجم معاملات کاهش مییابد.
کنج در الگوی تکنیکال قیمتی (Wedge)
الگوی مثلث
الگوی مثلث (Triangle) از متداولترین الگوهای قیمتی هستند و نسبت به دیگر الگوها بیشتر مشاهده میشوند. در نمودارها سه نوع الگوی مثلث مشاهده میشود:
مثلث متقارن: بسیار شبیه به الگوی پرچم سهگوش است. زمانی شکل میگیرد که دو خط روند با جهت حرکت متفاوت به سهم هم همگرا شوند. در مثلث متقارن احتمال شکست به سمت بالا و یا پایین به یک اندازه است و باید تا زمان شکسته شدن صبر کنید.
مثلث صعودی: شامل یک خط روند افقی در بالا و یک خط روند صعودی در پایین مثلث است. در این نوع مثلث شکست خط روند به سمت بالا و در جهت صعود است.
مثلث نزولی: از یک خط روند افقی در پایین و خط روند نزولی در بالای مثلث تشکیل میشود. شکست معمولا رو به پایین و در جهت نزولی است.
تفاوتهای الگوی مثلث و پرچم سهگوش
- شکل هر دو الگو مخروطی است با این تفاوت که الگوی پرچم دارای یک میله است.
- الگوی پرچم یک الگوی کوتاهمدت است و حداکثردر چهار هفته تشکیل میشود. در حالی که تکمیل الگوی مثلث از چهار هفته تا چند سال ممکن است طول بکشد. به عبارت دیگر با عبوراز هفتهی چهارم، پرچم سهگوش تبدیل به یک مثلث تبدیل میشود.
- در الگوی پرچم شکست خط روند در نقطهی همگرایی است اما در الگوی مثلث معمولا زودتر از این نقطه شکست اتفاق میافتد.
الگوی فنجان و دسته
الگوی فنجان و دسته (Cup and Handles) یک الگوی ادامهدهندهی صعودی است. در این الگو قیمت پس از یک وقفه به روند صعودی ادامه میدهد.
در این الگو بخش فنجان شبیه یک کاسه و به شکل U است، دقت کنید که این بخش V شکل نیست. بخش دسته در اصل یک پولبک است و مشابه الگوی پرچم ساده یا پرچم سهگوش است. برای تایید این الگو باید صبر کنیم تا دسته تکمیل شود.
چارت مثال الگوی فنجان و دسته Cup and Handles
الگوهای قیمتی بازگشتی
الگوهای بازگشتی الگوهایی هستند که معکوس شدن روند را پیشبینی میکنند. با شکل گیری این الگوها روند قبلی متوقف شده و در مسیری مخالف روند جدید آغاز میشود.
الگوهای بازگشتی در سقف نشاندهندهی افزایش قدرت فروشندگان است و دلیل تشکیل الگوهای بازگشتی در کف افزایش قدرت خریداران است.
در الگوهای بازگشتی نیز همانند الگوهای ادامهدهنده هر چقدر زمان تکمیل شدن الگو طولانیتر باشد، حرکت قیمت پس از خروج از الگو بزرگتر خواهد بود.
مهمترین الگوهای بازگشتی:
- سر و شانه (Head & Shoulders)
- سقف و کف دوقلو (Double Tops & Bottoms)
- سقف و کف سهقلو (Triple Tops & Bottoms)
- گپ یا شکاف (Gap)
الگوی سر و شانه
الگوی سر و شانه (Head & Shoulders) در سقف و یا کف بازار تشکیل میشود. این الگو از سه موج تشکیل میشود. یک موج اولیه که با موجی بزرگتر ادامه مییابد؛ سپس موج سوم تشکیل میشود که تقریبا هم اندازه موج اول است. الگوی سر و شانه یک الگوی قدرتمند برای تشخیص تغییر روند است.
خط روندی که سه موج را به هم متصل میکند خط گردن نام دارد. خط گردن میتواند شیبدار و یا افقی باشد. هر چقدر خط گردن زاویهی کمتری داشته باشد الگو معتبرتر است.
در حین تشکیل الگوی سر و شانه حجم معاملات معمولا کاهش مییابد و پس از شکست شاهد افزایش حجم هستیم.
چارت الگوی قیمتی سر و شانه معکوس
الگوی سقف و کف دوقلو
الگوی کف و سقف دوقلو (Double Tops & Bottoms) نشاندهندهی محدوههایی است که قیمت دو تلاش ناموفق برای عبور از حمایت یا مقاومت داشته است. در سقف دوقلو یا الگوی M، بازار در موج صعودی دوم برای عبور از مقاومت ناکام میماند و روند نزولی میشود. کف دوقلو یا الگوی W، زمانی اتفاق میافتد که بازار در شکست حمایت ناموفق است و در نهایت روند صعودی میشود.
الگوهای سقف و کف دوقلو بسیار معتبر هستند. برای تایید این الگو باید تا زمان شکسته شدن خط روند صبر کنید.
چارت الگوی سقف دوقلو و کف دوقلو
الگوی سقف و کف سهقلو
الگوهای سقف و کف سهقلو (Triple Tops & Bottoms) در نمودارها کمتر مشاهده میشوند. این الگو بسیار مشابه الگوی کف و سقف دو قلو است با این تفاوت که به جای دو موج شاهد سه موج صعودی یا نزولی هستیم. پس از تکیمل سقف سهقلو، روند نزولی میشود. با مشاهدهی یک کف سهقلو باید منتظر یک روند صعودی باشیم.
برای تایید الگوهای سقف و کف سهقلو باید تا شکسته شدن خط روند منتظر بماند.
چارت الگوی کف سه قلو و سقف سه قلو
الگوی شکاف (گپ)
الگوی شکاف یا گپ (Gap) زمانی شکل میگیرد که یک شکاف قیمتی بین دو دورهی معاملاتی (ساعتی، روزانه، هفتگی و…) ایجاد شود. این شکافها یک افزایش یا کاهش قابلتوجه در قیمت هستند. شکافها اگر در ابتدا و انتهای روند باشند یک الگوی بازگشتی و اگر در میانهی روند مشاهده شوند الگوی ادامهدهنده هستند.
به عنوان مثال شناسایی روند و نقاط بازگشتی آن ممکن است سهمی در پایان یک روز معاملاتی در قیمت 1000 تومان بسته شود و روز بعدی با قیمت 1100 تومان بازگشایی شود. این اختلاف به صورت یک شکاف در نمودار قابل مشاهده است. اخبار مثبت یا مفنی در مورد سهم یا گزارشهای مالی دلایل ایجاد شکافها هستند.
سه نوع گپ اصلی وجود دارد:
- شکاف گسست (Breakaway Gap): در ابتدای روندها شکل میگیرند.
- گپ یا شکاف خستگی (Exhaustion Gap): نشان از پایان یک روند دارند.
- شکاف فرار (Runaway Gap): در میانهی یک روند مشاهد میشوند.
گپ یا شکاف در الگوهای قیمتی تکنیکال
سخن پایانی
الگوهای قیمتی معمولا در زمان استراحت قیمت تشکیل میشوند. با توجه به نوع الگو، قیمت روند قبلی را ادامه میدهد یا وارد یک روند معکوس میشود. خطوط روند در شناسایی این الگوها بسیار مهم هستند. رسم صحیح خطوط روند نیازمند تمرین و تجربه است.
برای تشخیص بهتر الگوهای قیمتی از حجم معاملات استفاده کنید. معمولا در هنگام تکمیل الگو حجم کاهش مییابد و پس از شکست خط روند حجم افزایش خواهد یافت.
تعداد الگوهای قیمتی بسیار بیشتر از موارد ذکر شده در این مطلب است. در پایان ما سایت الگوهای نموداری آقای توماس بولکوفسکی را به عنوان یک مرجع عالی به شما معرفی میکنیم.
شناسایی روند و نقاط بازگشتی آن
تحلیل طلا
تحلیل طلا
تحلیل یورودلار
تحلیل یورودلار
تحلیل دلار
اخبار روز 26/07/2021
اندیکاتور رنج، یک ابزار تکنیکال است که محدودیت های حرکت قیمت را در یک تایم فریم مشخص اندازه گیری می کند.
اندیکاتور رنج یک ابزار تکنیکال است که محدودیت های حرکت قیمت را در یک تایم فریم مشخص اندازه گیری می کند. تخمین زده می شود که قیمت های بازار، فقط 15 تا 20 درصد مواقع درگیر روندهای صعودی و نزولی هستند و تعادل، صرف رنج های معاملاتی می شود که می تواند نسبتا محدود یا گسترده باشد. این اندیکاتور تلاش می کند تا ویژگی های قیمت های موجود در این رنج ها را تعیین کند و به دنبال پیش بینی حرکت و جهت آینده است.
بسیاری از اندیکاتورهای رنج، به دنبال مرزهای بین رنج ها و روندها هستند، با تحلیلگران تکنیکال که به دنبال سود بردن در زمانی هستند که الف) یک روند، به یک رنج معاملاتی کاهش یابد یا ب) یک رنج معاملاتی، یک روند جدید بالاتر یا پایین تر را به همراه داشته باشد. یکی از روش های رایج برای انجام این تحلیل، مرزهای رنج را شناسایی کرده و سپس کیفیت پرایس اکشن را بین سقف و کف ها اندازه گیری می کند. این تحلیل، اغلب شامل محاسبات نوسانات بوده و به دنبال انتقال از نوسان نزولی به صعودی و برعکس، برای تولید سیگنال های خرید و فروش اولیه است.
انواع دیگر اندیکاتورهای تکنیکال نیز می توانند تحلیل پیچیده رنج را انجام دهند. به عنوان مثال، باندهای بولینگر در طول روندها گسترش می یابند و در هنگام توسعه رنج منقبض می شوند. باندها در نقطه شروع یک روند جدید، تا حد زیادی باریک می شوند و در نقطه شروع یک رنج معاملاتی جدید، تا حد زیادی گسترش می یابند. این نقاط عطف می توانند سیگنال های ورود یا خروج قابل اجرایی را تولید کنند، به خصوص زمانی که از طریق سایر اشکال تحلیل تکنیکال، تایید شوند.
اندیکاتور Average True Range
اندیکاتورAverage True Range (ATR) با بررسی پرایس اکشن اوراق بهادار در یک دوره زمانی مشخص، نوسانات را اندازه گیری می کند. محاسبه اولیه، مقدار سقف را از کف یک ستون قیمت کم می کند و آن مقدار را با رنج قیمت در ستون های قبلی مقایسه می کند. محاسبات نهایی از میانگین متحرک هموار شده این مقادیر (رنج های واقعی) در دوره های N با"N" تنظیم زمان انتخاب شده توسط تحلیلگر تکنیکال، به دست می آید،. 14 روز (یا دوره) رایج ترین تنظیم ATR است.
اوراق بهادار با گزارش ATR صعودی، نوسان بیشتری نسبت به اوراق بهادار با گزارش ATR نزولی، دارند اما محاسبه جهت قیمت را پیش بینی نمی کنند. بلکه یک ابزار تکنیکال تکمیلی است که در کنار اندیکاتورهای تشخیص روند و مومنتوم، به بهترین وجه استفاده می شود. بسیاری از معامله گران، استراتژی های خروج را با استفاده از مضرب های ATR توسعه می دهند که به دنبال شناسایی زمانی هستند که در آن، نوسانات به یک سطح ناپایدار رسیده است. علاوه بر این، این اندیکاتور دارای کاربردهای قدرتمندی در تعیین اندازه پوزیشن و ریسک است.
اندیکاتور دارواس باکس (Darvas Box)
اندیکاتور Darvas Box جعبه های مستطیلی شکلی تولید می کند که در طول زمان بالا یا پایین می روند. اگرچه این فرمول اغلب به عنوان یک اندیکاتور مومنتوم فهرست شده است، اما شرایط بازار در بازه محدود را مشخص می کند که شانس استراتژی های سودآور تشخیص روند را کاهش می دهد. صعود و نزول جعبه ها در کنار این تحلیل، زمانی را نشان می دهد که کیفیت پرایس اکشن به اندازه کافی تغییر کرده است تا امکان حرکت جهت صعودی یا نزولی آزادتر را فراهم کند.
استراتژی های سنتی Darvas Box مستلزم آن است که فعالان بازار صرفا در جهت جعبه ها قرار بگیرند و هر زمان که پرایس اکشن از آستانه بالایی عبور کرد، به روزرسانی متوقف می شود. کار اصلی، شامل فیلترهای فاندامنتال است که شاخص های رشد را ترجیح می دهند و با درآمدها سروکار دارند، مشابه کارهای ویلیام اونیل و روزنامه Investor’s Business Daily . با این حال، استفاده از این اندیکاتور به طور طبیعی در طول سال ها به شکلی کاملا تکنیکال از تحلیل بازار گسترش یافته است.
اندیکاتور High Low Bands
اندیکاتورHigh Low Bands (HLB) از مجموعه ای از میانگین های متحرک محاسبه شده با ارزیابی پرایس اکشن در بازه های زمانی مشخص ایجاد می شود، که سپس با درصد ثابتی از قیمت متوسط به بالا یا پایین تغییر مسیر می دهند. محاسبه اندیکاتور، نیاز به تنظیم دوره خاص و درصد جابجایی مناسب دارد. تنظیمات «درست»، مختص بازار هستند و باید با ویژگی های نوسان برای محل معاملاتی یا اوراق بهادار منتخب، مطابقت داشته باشند.
این اندیکاتور، میانگین متحرک الگوی مثلث را به جای میانگین متحرک ساده یا نمایی اعمال می کند. این یک میانگین هموار دوگانه یا میانگین یک میانگین است که داده های خارج از محدوده مشکوک را از محاسبه نهایی جدا می کند. در نتیجه، باندها نسبت به اندیکاتورهای مشابهی که فعالیت بازار را در حال حرکت سریع ردیابی می کنند، هموارتر هستند و برای بسیاری از استراتژی های معاملاتی کوتاه مدت فایده کمتری دارند. با این حال، HLB می تواند پیش بینی های بسیار قابل اعتماد سقف و کف را در بازارهای در بازه محدود ایجاد کند.
شاخص توده (Mass Index)
شاخص توده (Mass Index) که توسط دونالد دورسی در دهه 1990 توسعه یافت، محدوده بین سقف و کف یک اوراق بهادار را در یک دوره زمانی مشخص ارزیابی می کند. سیگنال های بازگشتی با این اندیکاتور زمانی تولید می شوند که یک رنج تا حد معقولی گسترش یابد و سپس به سمت انقباض برگردد. با این حال، تحلیلگر تکنیکال ممکن است نیاز به بررسی حرکت، نوسانات، و اندیکاتورهای تشخیص روند نیز داشته باشد تا جهت کلی روند را که تحت تاثیر سیگنال بازگشتی قرار می گیرد، تعیین کند.
تنظیمات کلاسیک، از میانگین متحرک نمایی (EMA) 9 روزه (یا دوره ای) رنج بین سقف و کف قیمت در 25 روز گذشته استفاده می کند. سپس، خروجی اولیه بر میانگین متحرک نمایی 9 روزه متحرک نمایی 9 روزه ای که برای محاسبه اولیه استفاده شده، تقسیم می شود. در کاربرد اولیه، یک ارزش اندیکاتور که از 27 بالاتر می رود و به 26.5 کاهش می یابد، یک سیگنال بازگشتی صادر می کند. با این حال، در کاربرد مدرن، تحلیلگر تکنیکال نیاز به شناسایی سطوح سیگنال مناسب برای بازارها و اوراق بهادار کنونی دارد، که ممکن است با مشاهدات اولیه دورسی، بسیار متفاوت باشد.
نقاط پیوت (Pivot Points)
نقاط پیوت، دامنه و شدت روند را در تایم فریم های مختلف تعیین می کنند. سطح اول این اندیکاتور، با اضافه کردن سقف و کف ستون فعلی به قیمت بسته شدن ستون قبلی و تقسیم بر سه، محاسبه می شود. پرایس اکشن در ستون بعدی، در بالای نقطه پیوت، صعودی و زمانی که زیر نقطه پیوت است، نزولی در نظر گرفته می شود. این مشاهدات دارای ارزش محدودی است، بنابراین این محاسبه، سطوح حمایت و مقاومت را که به عنوان S1، S2، R1 و R2 مشخص شده اند، بر اساس پیش بینی های مقدار نقطه پیوت، اضافه می کند.
حرکت قیمت در بالای سطح حمایت یا پایین تر از مقاومت، به معنای تقویت روند صعودی یا نزولی است در حالی که روندهای بازگشتی در مرزهای حمایت (S1 یاS2 ) و مقاومت (R 1 یاR2 ) کیفیت بازارهای در بازه محدود را حداقل در تایم فریم مورد استفاده در نمودار قیمت، تعیین می کنند. این پنج سطح همچنین می توانند برای شناسایی سطوح ورودی معاملاتی مناسب، قرار دادن حد ضرر و حد ضررهای متحرک و تعیین محل سطوح خروجی معاملات با شانس بالا، استفاده شود.
اندیکاتورهای رنج دیگر
اندیکاتور Anchored VWAP: تلاش می کند تا میانگین قیمت یک اوراق بهادار در دوره زمانی منتخب تحلیلگر تکنیکال را، شناسایی کند.
باندهای ATR: حول اندیکاتور Average True Range ترسیم می شوند تا نقاط عطف بالقوه و اینکه آیا قیمت در روند صعودی، نزولی یا رنج معاملاتی قرار دارد یا خیر را مشخص کنند.
حد ضرر متحرک ATR (ATR Trailing Stops): سطوح حد ضرر بهینه شده را با استفاده از مضرب خروجی اندیکاتور Average True Range شناسایی می کند.
اندیکاتور Detrended Price Oscillator: به دنبال اندازه گیری طول چرخه قیمت از قله به قله یا از دره به دره است.
Gopalakrishnan Range Index : کمیت حرکت قیمت و نوسان دارایی را با مطالعه رنج معاملاتی دارایی در یک دوره زمانی مشخص، تعیین می کند.
اندیکاتور High Minus Low: برای تعیین میانگین حرکت قیمت در یک دوره زمانی مشخص، سقف روزانه (یا ستون) را از کف روزانه (یا ستون) کم می کند.
Highest High Value: بالاترین سقف را در یک دوره زمانی مشخص اندازه گیری می کند.
Lowest Low Valuw: پاین ترین کف را در یک دوره زمانی مشخص اندازه گیری می کند.
Median Price: متداول ترین قیمت را در یک دوره زمانی مشخص اندازه گیری می کند.
True Range: با حذف تاثیر شکاف های قیمت و نوسانات بین ستون های قیمت، مشتقی از رنج معاملاتی را نشان می دهد.
اندیکاتور Vortex: روندهای صعودی و نزولی را به شکل دو خط پیوسته جدا می کند که قدرت نسبی خریدار و فروشنده را در طول زمان نشان می دهد.
VWAP: تلاش می کند تا میانگین قیمت یک اوراق بهادار را در کل بازار معاملاتی شناسایی کند.
به آکادمی آموزشی فارکس (Persian FX Academy) خوش آمدید. بازار فارکس به عنوان یکی از بزرگترین بازارهای مالی جهان، امروزه علاقهمندان و سرمایهگذاران زیادی را به خود جذب کرده است اما شرایط این بازار به آن سادگی که اغلب افراد تصور میکنند نیست. حجم بالای سرمایه، پیچیدگی بازار و سهولت دسترسی به این بازار از عواملی است که به ضرر بسیاری از افرادی که در این بازار فعالیت میکنند، منجر میشود. در این میان جای خالی آموزش و دانشاندوزی به وضوح احساس میشود. شرایط خاص آموزش در ایران به همراه عدم وجود منابع جامع و کامل (به خصوص به زبان فارسی)، عدم امکان برگزاری کلاس حضوری در داخل ایران و شرکت در کلاسهای خارج از ایران، ما را بر آن داشت تا اقدام به ایجاد یک آکادمی آموزشی نماییم. هدف بلندمدت از ایجاد این آکادمی، تبدیل شدن آن به یک مرجع اطلاعات و دانش مربوط به فارکس است. برای رسیدن به این هدف، آکادمی سعی نموده با کمک اساتید مجرب شرایطی ایجاد کند تا افراد به هر آنچه در مورد بازار نیاز دارند دسترسی داشته باشند. از کلاسهای مالتی مدیا گرفته، تا دورههای عمومی و تخصصی منسجم و پیوسته که دانشجویان پا به پای اساتید شرایط تحلیل و معامله را فرا بگیرند. ابزارهای معاملاتی، کتابخانه و تحلیلهای روزانه و هفتگی از دیگر ابزارهای ارائه شده در این آکادمی است.
مجموعه اندیکاتوری BIPP
با زدن دکمه زیر و پس از مراجعه به صفحه اندیکاتور در سایت تریدینگ ویو با زدن دکمه add to favorite indicators میتوانید اندیکاتور مورد نظر را به طور مستقیم از سایت تریدینگ ویو به لیست اندیکاتورهای خود اضافه کنید. (توجه داشته باشید که قبل از انجام مراحل فوق وارد حساب کاربری خود در تریدینگ ویو شده باشید.)
معرفی اندیکاتور BIPP
اندیکاتور (BIPP) از ترکیب اندیکاتورهای باند بولینجر (Bollinger Bands)، ایچیموکو (Ichimoku Cloud)، دو الگوی کندلی بازگشتی پینبار (Pinbar) و انگالفینگ (Engulfing) و پیوتها (Pivots) تشکیل شده است.
این اندیکاتور مجموعهای از اندیکاتورها را در اختیار شما قرار میدهد که بتوانید از آنها برای بهینهسازی و عملکرد بهتر استراتژی شخصی خودتان بهره ببرید. شما میتوانید با تغییر تنظیمات اندیکاتور، آن را بر اساس سبک معاملاتی خودتان تنظیم کنید!
هدف از طراحی این اندیکاتور نمایش همزمان الگوهای کندلی و اندیکاتورهای مذکور برای تشخیص روندهای صعودی، نزولی، خنثی و همچنین دامنهی نوسان حدودی قیمتها میباشد. از ترکیب ایچیموکو و پیوتها میتوان سطوح حمایت و مقاومتی و همچنین روند نمودار را تشخیص داد و از ترکیب باند بولینجر و الگوهای کندلی میتوان تریگر ورود مناسب و هدفهای قیمتی را مشخص کرد.
به کمک پیوتهایی که این اندیکاتور برای شما ترسیم میکند میتوانید خطوط روند دقیقتری را رسم کرده و روند بازار را به درستی تشخیص دهید. همچنین شکست پیوت ها میتواند نقطه ورود و خروج مناسبی برای استراتژی شما باشد. اندیکاتور BIPP علاوه بر نمایش محدوده نوسان قیمتی توسط باند بولینجر، اندیکاتور ایچیموکو را در اختیار شما قرار میدهد که سیگنالهای مختلفی میتوان از این اندیکاتور دریافت کرد عدهای از ایچیموکو به عنوان ابزاری برای تشخیص روند استفاده میکنند و برخی از کراس conversion line و Base line به عنوان تریگر ورود استفاده میکنند. علاوه بر آنچه گفته شد ایچیموکو به شما در شناسایی سطوح حمایت و مقاومت نیز کمک میکند. الگوهای کندلی که در این اندیکاتور طراحی شده است در تشخیص نقاط بازگشتی به عنوان یک فیلتر برای یافتن نقطه بهینه عمل میکنند. اندیکاتور BIPP در اکثر سبکهای معاملاتی قابل استفاده است و برای پرایس اکشن و Scalp و سبکهای معاملاتی وابسته به اندیکاتور کاربرد دارد.
برای از بین بردن محدودیتهای سرویس Tradingview راهها و روش های مختلفی مانند خرید اشتراک پریمیوم یک ماهه و یا اشتراک های سالیانه با قیمت بالاتر وجود دارد. چیزی که در همه آنها مشترک است این میباشد که تمامی آنها دارای طول عمر و زمان اشتراک هستن یعنی شما باید با اتمام مدت زمان اشتراک خود دوباره برای برداشتن محدودیت ها اشتراک تهیه کنید.
یکی از این راهها داشتن اندیکاتور های شخصی سازی شده میباشد تا حداقل بتوانیم بخشی از این محدودیت ها را برداریم. در مجموعه های اندیکاتوری ما چندین اندیکاتور در یک اندیکاتور گنجانده شده تا بلکه بدون داشتن اشتراک پریمیوم تریدینگ ویو حتی به سقف تعداد مجاز اندیکاتور های تریدینگ ویو (که در حالت عادی که ۳ عدد میباشد) نرسید. بنابراین شما میتوانید با افزودن این اندیکاتور به حساب تریدینگ ویو هر ۵ اندیکاتور را در قالب یک اندیکاتور و به صورت کاملا رایگان داشته باشید!
شما از این اندیکاتور چگونه استفاده میکنید؟ نتایج استفاده از این اندیکاتور در معاملات شما به چه صورت بوده؟ تجربهی خودتان را از استفاده BIPP در بخش نظرات با ما به اشتراک بگذارید.
تذکر: این اندیکاتور به عنوان یک ابزار کمکی برای بهبود عملکرد معاملات شما عزیزان طراحی شده است، بنابراین قبل از انجام هرگونه معامله به کمک این اندیکاتور از کارایی ترکیب آن با استراتژی شخصی خودتان اطمینان حاصل فرمایید.
مفهوم پیوت در تحلیل تکنیکال چیست و چه کاربردی دارد؟
تشخیص دقیق نقاط کف و سقف یا همان نواحی بازگشت قیمت، یکی از مهمترین اهداف تحلیل تکنیکال در بازارهای مالی میباشد. استفاده از برخی ابزارهای تحلیل نموداری در این زمینه بسیار موثر میباشد. یکی از پرکاربردترین این ابزارها که برای بررسی وضعیت قیمت در گذشته و حال مورد استفاده قرار میگیرد، پیوت (pivot) است. در تحلیل تکنیکال، مبحث پیوت آنقدر حائز اهمیت میباشد که اگر با آن آشنا نباشید، تقریباً هیچ الگویی را نمیتوانید به درستی ترسیم کنید. همین موضوع باعث میشود که نتایج تحلیل اکثر معاملات شما اشتباه از آب در بیایند و در نهایت ضرر کنید. لذا به شما پیشنهاد میکنیم که برای آشنایی با مفهوم پیوت در تحلیل تکنیکال و کاربردهای آن این مقاله از سری مقالههای آموزش بورس از سایت استخدام و آموزش چراغ را تا انتها مطالعه نمایید.
منظور از پیوت در تحلیل تکنیکال چیست؟
پیوت در تحلیل تکنیکال
منظور از پیوت ( pivot ) در تحلیل تکنیکال نقاط محوری و مهمی هستند که معاملهگران با تشخیص آنها میتوانند الگوهای تحلیلی را ترسیم کنند. ابزارهای تحلیل تکنیکال همچون چنگال اندروز، خط روند، الگوها و غیره با استفاده از این نقاط، تغییر روند نمودارها را تا حد زیادی مشخص مینمایند. این نقاط تغییرات موجود در روند از حالت صعودی کامل به نزولی کامل یا برعکس را نشان میدهند. در یک تعریف ساده از پیوت باید بگوییم که پیوتها، نقاط چرخش قیمت در نمودارها هستند که در آنها نمودار قیمت تغییر جهت میدهد. برای آنکه در تحلیلهای خود دچار اشتباه نشویم، باید نقاط پیوت را به درستی شناسایی نماییم. پیوتها بر اساس ماهیت به دو نوع قیمتی و محاسباتی و بر مبنای قدرت بازگشتی نمودار، به دو دستهی مینور و ماژور تقسیم میشوند. در ادامه هر یک از این موارد را به صورت جداگانه مورد بررسی قرار میدهیم.
انواع پیوت در تحلیل تکنیکال
انواع پیوت
زمانیکه در بازار سرمایه یکی از نیروهای عرضه یا تقاضا بر دیگری غالب شود، پیوتها یا نواحی بازگشت قیمت شکل میگیرند. اهمیت کارکرد این نقاط در پیشبینی آتی قیمتها احساس میشود. اگر شما یک نمودار قیمت را مورد تحلیل و بررسی قرار دهید، انواع مختلفی از پیوت را مشاهده خواهید کرد. در این بخش راجع به انواع مختلف پیوت در تحلیل تکنیکال صحبت خواهیم کرد.
پیوت قیمتی
منظور از این نوع پیوت، نقاط برگشت قیمت میباشد که موجب تغییر روند قیمت سهام میشود. در تعریف کلاسیک پیوتهای قیمتی آمده است یک پیوت در نمودار در صورتی تشکیل میشود که بازار به میزان مشخص در یک جهت حرکت کند و پس از تشکیل سقف یا کف، با یک روند نسبتاً قوی در جهت مخالف پیش برود. تریدرها در روش پرایس اکشن بر این باورند که زمانی یک پیوت یا نقطهی بازگشت قابل اطمینان خواهیم داشت که قیمتها حداقل به اندازه سه کندل (شمع ژاپنی) حرکت نمایند و پس از تشکیل کندل بازگشتی، دوباره با همان شرایط اما در جهت مخالف پیشروی کنند. تشخیص این پیوتها اصولاً ابزار خاصی نمیطلبد و بر مبنای قوانین روشهای تحلیلی مختلف و به صورت بصری میباشد. با استفاده از دو روش معامله بر اساس سطوح حمایت و مقاومت قبلی یا زمان تشکیل پیوت، میتوان از پیوتهای قیمتی کمک گرفت.
پیوت محاسباتی
بر اساس ماهیت نوع دیگری از پیوت در تحلیل تکنیکال وجود دارد که به آن پیوت محاسباتی میگویند. جزئیات تحرکات قیمتی بازار، در تشخیص این نوع از پیوتها دخیل نیست و نحوهی محاسبهی آنها بر اساس دادههای قیمتی (OHLC) و فرمولهای ریاضی میباشد. خروجی حاصل از انجام این محاسبات اعدادی میباشند که به عنوان سطوح حمایت و مقاومت آتی نمودار به کار برده خواهند شد. با تشکیل کندلهای جدید، این سطوح از پیوتها بهروزرسانی خواهند شد و بر اساس دورهی زمانی نمودار و دادههای قیمتی مورد استفاده، تا مدت زمان مشخصی دارای اعتبار هستند. به عنوان مثال برای معاملهگران میانمدت، نواحی پیوتی نمودار یکساعته کاربردی نخواهند داشت. پیوتهای محاسباتی خود به انواع مختلفی تقسیمبندی میشوند. از مهمترین آنها میتوان به پیوت پوینت (Pivot Point) و خطوط کاماریلا (Camarilla Lines) اشاره کرد. در ادامه هرکدام از این موارد را به صورت جداگانه و مختصر بررسی خواهیم کرد.
۱. پیوت پوینت (Pivot Point)
برای بررسی این نوع پیوت چنانچه قیمتها بالاتر از نقطهی «PP» قرار داشته باشند، روند صعودی میباشد. در این حالت باید بر اساس واکنشهای قیمت نسبت به سطوح مقاومتی، به دنبال موقعیت خرید باشیم. در غیر این صورت هرگاه قیمت کمتر از PP باشد باید اقدام به فروش نماییم. دقت داشته باشید، که نقاط «S» مخفف Support یا همان نواحی حمایتی نمودار میباشند. نقاط «R» هم مخفف Resistance یا همان سطوح مقاومتی در نمودار هستند.
- Pivot Point (PP) = High+Low+Close/3
- R1 = (2*PP)-Low
- R2= PP+(High-Low)
- S1 = (2*PP)-High
- S2 = PP-(High-Low)
۲. خطوط کاماریلا (Camarilla Lines)
ناحیهی کلیدی مثل «PP» در محاسبات خطوط کاماریلا وجود ندارد. اما تشخیص قدرت روند و معاملات دقیقتر، به دلیل تعدد نواحی مقاومت و حمایت محاسبه شده در این روش امکانپذیر خواهد بود. در نگاه اول و زمانیکه قیمت به سطوح ۳ یا ۴ (از نوع R یا S) برسد، به معنای قدرت روند و تحرک قیمتی بالا میباشد. البته این نکته را هم بگوییم که محاسبهگر نقاط پیوت در تحلیل تکنیکال و اکثر پلتفرمهای تحلیلی به صورت اندیکاتورهای پیشفرض هستند. حتی در صورت عدم وجود میتوانید، آن را به صورت رایگان از منابع مختلف دانلود کرده و نصب نمایید. در حال حاضر و در بسیاری از استراتژیهای معاملاتی، پیوتها در کنار مواردی همچون میانگینهای متحرک، خطوط روند و غیره به عنوان ابزار اصلی به کار برده میشوند.
- H4 = ((High-Low)*(1.1/2))+Close
- H3 = ((High-Low)*(1.1/4))+Close
- H2 = ((High-Low)*(1.1/6))+Close
- H1 = ((High-Low)*(1.1/12))+Close
- ((L1 = Close-((High-Low)*(1.1/12
- ((L2 = Close-((High-Low)*(1.1/6
- ((L3 = Close-((High-Low)*(1.1/4
- (L4 = Close-((High-Low)*(1.1/2
پیوت مینور
این نوع از پیوت در تحلیل تکنیکال برای روندهای کوچک، نوسانگیری و همچنین در ابزارهای اصلی تکنیکال مورد استفاده قرار میگیرد. پیوتهای مینور در انتهای اصلاحات قرار دارند و به نوعی تغییر جهتهای فرعی و کوچک هستند. این پیوتها علاوه بر آنکه منجر به حرکات اصلاحی کوچک میشوند، موجب برقراری روندهای خنثی نیز خواهند شد. از آنجایی که نوسانات کاذب و مقطعی در نمودارهای میانروزی بیشتر ایجاد میشوند، پیوت مینورها را در نمودارهای با دورهی زمانی پایین (تایمفریم کوچک) به وفور میتوان مشاهده کرد. این پیوتها عملا از اعتبار بسیار کمی برخوردار هستند. چرا که نقاط بازگشتی مینور، قدرت چندانی در تغییر روند و ایجاد حرکات قیمتی چشمگیر ندارند. به همین دلیل نمیتوان در تحلیل تکنیکال به آنها اعتماد کرد و یا آنها را مرجعی برای ترسیم خطوط روند و یا ترسیم الگوها دانست. بنابراین معاملهگران جهت کاهش درصد خطای تحلیل، ملزم به مراجعه به دورههای زمانی مناسب هستند.
پیوت ماژور
این نوع از پیوت در تحلیل تکنیکال در انتهای روندها قرار دارد. پیوت ماژور بر خلاف مینور پیوت، تغییر جهتهای اصلی نمودار را نشان میدهد. در واقع این پیوتها نقاطی هستند که تحلیلگران برای تحلیلهای اصلی خود از آنها استفاده میکنند. به طوریکه ابزارهای تکنیکالی بر اساس پیوتهای ماژور ترسیم میشوند. البته اگر فردی با تحلیل تکنیکال آشنایی نداشته باشد هم با مشاهدهی نمودار قیمت، کف و سقفهایی که موجب وقوع حرکات قیمتی قوی در جهت مخالف شدهاند را تشخیص میدهد. پیوتهای ماژور، در اصل همین نقاط بازگشتی هستند. درست برعکس پیوت مینور، ماژور پیوتها از اعتبار بالایی برخوردارند. به همین دلیل است که تحلیلگران و معاملهگران برای ترسیم خطوط روند و الگوهای قیمتی، از این پیوتها استفاده میکنند.
شناسایی پیوت ماژور از مینور در تحلیل تکنیکال
شناسایی پیوت ماژور از مینور در تحلیل تکنیکال
اکنون که با مفاهیم اولیهی پیوتهای مینور و ماژور آشنا شدید، ممکن است این سوال برایتان به وجود آید که چگونه این دو نوع پیوت در تحلیل تکنیکال را از یکدیگر تشخیص دهیم؟ خوشبختانه، تشخیص این پیوتها به صورت چشمی و بر اساس مقایسههای ذهنی سطوح بر اساس قدرت حرکات بعدی امکانپذیر میباشد. چرا که سطوح پیوتی کاملاً مبتنی بر قیمت هستند. با این همه این نکته را به خاطر داشته باشید که تشخیص این پیوتها قبل از هر چیزی مستلزم داشتن تجربهی کافی در زمینه تحلیل تکنیکال است. بنابراین برای آنکه معاملهگران متوسط و مبتدی هم بتوانند این سطوح را تشخیص دهند، یک روش ترکیبی تدوین شده است. این روش شامل دو ابزار فیبوناچی بازگشتی و اندیکاتور مکدی است. در صورتی یک پیوت ماژور خواهیم داشت که سطوح کف یا سقف نمودار از دو ویژگی زیر برخوردار باشند:
۱. روند جدید باید تا ۳۸% موج قبلی را اصلاح کند. اگر کمتر از این مقدار باشد یک مینور پیوت در تحلیل تکنیکال خواهیم داشت. (شما میتوانید از ابزارهای اصلاحی فیبوناچی برای تشخیص اصلاح ۳۸% کمک بگیرید.)
۲. در زمان تشکیل پیوت ماژور، تغییر فازهای اندیکاتور مکدی (macd) اتفاق میافتد. بهمنظور شناسایی ماژور پیوت در تحلیل تکنیکال با استفاده از این روش ابتدا یک فاز مثبت یا منفی مکدی را در نظر میگیریم. سپس بالاترین یا پایینترین قیمت در آن قسمت را به عنوان پیوت شناسایی میکنیم.
با استفاده از روشهای بالا میتوانیم یک پیوت ماژور را شناسایی کنیم. برای جلوگیری از تشخیص اشتباه پیوت و بروز خطا در تحلیل نمودارها، حتما باید به صورت همزمان از این دو روش استفاده کرد. در تمام استراتژیهای معاملاتی اول از همه پیوتها را مشخص کنید و خطوط روند را ترسیم کنید. در کنار اینها باید از تحلیلهای تکنیکال کمک گرفت در غیر اینصورت نباید توقع موفقیت از خودتان داشته باشید.
سخن آخر
در این مقاله از سایت آموزش چراغ به بررسی انواع پیوت در تحلیل تکنیکال و کاربردهای هر کدام از آنها پرداختیم. با توجه به موارد گفته شده در این مطلب مشخص میشود که مهمترین کاربرد پیوت (Pivot) در تحلیل تکنیکال شناسایی تغییر روندها میباشد. همین کارکرد پیوت در محاسبات آتی و پیشبینی تغییرات قیمت در فواصل زمانی قیمت بسیار ارزشمند است. با شناسایی پیوتها میتوان به پیشبینی قله و درهی بعدی پرداخت و تا قبل از رسیدن به نزول، سهام خود را فروخت و یا اندیشهای درازمدت پیادهسازی کرد. در آخر باید بگوییم درست است که پیوتها یکی از بهترین ابزارهای تحلیل و معاملهگری در بازارهای مالی هستند، اما با توجه به نوسانات قیمتی متعدد و شدید، دارای خطاهایی نیز میباشند. در این موضوع میتوانید از دوره آموزش آنلاین تحلیل تکنیکال مقدماتی استفاده نمایید. چراغ بهعنوان نسل جدیدی از پلتفرمهای آموزش و استخدام به شما پیشنهاد میکند که با استفاده از استراتژیهای معاملاتی دقیق و روشهای تحلیلی نوین، این خطاها را پوشش دهید.
دیدگاه شما